- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۱۵:۱۸
- ۱۹۴ بازديد
- ادامه مطلب
- ۰ نظر
4ويژگي نوراني ماه رمضان !
- مجموعه: متفرقه ديني
پيامبر اكرم صلوات الله عليه مي فرمايند: اگر بندگان خدا مي دانستند كه در ماه رمضان چه بركاتي هست آرزو مي كردند كه رمضان يك سال باشد. اما اين بركات چگونه بركاتي است كه معرفت بدان موجب چنين آرزويي مي گردد؟
ويژگى ها و بركات ماه رمضان
ماه رمضان، ويژگى هاى مهمّى دارد كه ريشه بركات بزرگ اين ماه و پايه نعمت هاى بى شمار آن هستند. شُكوه، عظمت و بركات مادّى و معنوى اى كه از اين ماه، نصيب اهل ايمان مى شود، از نگاه احاديث اسلامى ، قابل توصيف نيستند و اگر مسلمانان شناخت درستى از بركات اين ماه بافضيلت داشتند و مواهب و دستاوردهاى بزرگ آن را مى دانستند، آرزو مى كردند كه سراسر سال، رمضان باشد . حديث پيامبر خدا در اين مورد، چنين است: لَو يَعلَمُ العِبادُ ما فى رَمَضانَ، لَتَمَنَّت أن يَكُونَ رَمَضانُ سَنَةً ؛اگر بندگان بدانند كه در رمضان، چه [نعمت ها و آثارى ]هست، آرزو مى كنند كه رمضان، يك سال باشد.از ميان ويژگى هاى فراوانى كه اين ماه دارد به اختصار به چند نمونه ـ به خاطر اهمّيتى كه دارند ـ اشاره مى كنيم:
1.آغاز سال
از ويژگى هاى مهمّ ماه رمضان، كه در روايات اهل بيت عليهم السلام بر آن تأكيد شده، اين است كه اين ماه ، آغاز سال است دانسته اند؛ وقتى مفهوم «آغاز سال» را در پرتو فرهنگ اسلامى بررسى مى كنيم، چنين مى يابيم كه اين پديده ، به اعتبارهاى گوناگونى وابسته است. برخى از متون دينى تأكيد دارند كه ماه رمضان، آغاز سال است؛ برخى از آنها «شب قدر» را آغاز سال و برخى نيز «عيد فطر» را اوّل سال، تعيين كرده اند. همچنان كه آغاز فروردين، شروع سال طبيعى است (چون در اين هنگام ، زمين ، جامه نو مى پوشد و درختان، سبز مى شوند)، ماه رمضان هم آغاز سال انسانيّت از نگاه اسلام است؛ چرا كه در اين ماه عزيز، حيات معنوىِ اهل سير و سلوك، تجديد مى شود و آنان كه در مسير حركت به سوى كمال مطلق اند، جانشان شكوفا شده، آماده ديدار خداوند مى شوند. از اين رو، مى توان گفت كه «فروردين»، آغاز تجديد حيات مادّى براى گياهان در دنياى طبيعت و «ماه رمضان»، آغاز تجديد حيات معنوىِ انسان در عالم انسانيّت است.
2.ميهمانى الهى
دومين ويژگى برجسته اى كه در فضاى اين ماه بافضيلت جلوه گر است ، وجود زمينه ها و ظرفيت هايى است كه براى ميهمانى خداى سبحان فراهم آمده اند، آن گونه كه پيامبر خدا در توصيف اين ويژگى فرمود: ماهى است كه در آن به ميهمانى خدا دعوت گشته ايد و از اهل كرامت خدا قرار داده شده ايد نفس هاى شما در آن، ستايش و خوابيدن شما، عبادت است. عمل شما در آن ماه پذيرفته و دعاى شما برآورده است. (روضة الواعظين/ترجمه مهدوى دامغانى؛ ص551) در حقيقت، اين ويژگى، ريشه ويژگى اوّل، بلكه سرچشمه همه ويژگى ها و بركات اين ماه مبارك است .
3.غفران الهي
واژه «استغفار»، مصدر است از مادّه «غفر». اصل اين مادّه، به معناى «پوشاندن» و «پوشيده داشتن» است؛ ليكن گاه توسّعا در معانى نزديك و متناسب با آن نيز به كار مى رود. بنا بر اين، «استغفار» به معناى درخواست پوشش است. «غفر اللّه ذنوبه»، يعنى: خداوند، گناهانش را پوشاند و او را رسواى عام نكرد ... آرى عفو و غفران از صفات خداوند عزيز است، و آنها را در دلهاى بندگان مخصوص و انتخاب شده خود قرار مىدهد، تا مانند حق تعالى با بندگان و افراد مردم با بخشش و گذشت رفتار كرده، و با صفات و اخلاق الهى متخلق گردند. خداوند متعال از همين نظر است كه مىفرمايد: عفو كنند و اغماض نمايند، و آيا دوست نمىداريد كه خداوند جهان نيز از شما عفو فرموده و گناههاى شما را ببخشد، و خداوند متعال آمرزنده و مهربان است به بندگان خود. (مصباح الشريعة/ترجمه مصطفوى؛ متن ؛ ص251)
يكي از بركات ماه مبارك رمضان غفران الهي است كه شامل حال بندگان مي شود امام باقر عليه السّلام فرمود: هنگامى كه ماه رمضان ميرسيد و نزديك مي شد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و اله و سلّم سه روز كه از ماه شعبان باقى بود بلال را ميفرمود مردم را خبر كند و همه در مسجد حاضر مي شدند پس به منبر ميرفت و حمد و ثناى الهى بجا مىآورد و سپس ميفرمود: أيّها النّاس همانا اين ماه رسيد و آن سيّد و سالار ماههاى ديگر است، شبى در آن است كه بهتر از هزار ماه است، در اين ماه درهاى دوزخ بسته مىشود، و درهاى بهشت گشوده ميگردد، پس هر كس اين ماه را درك كند و گناهانش آمرزيده نشود پس خداوند او را از رحمت خود دور نمايد و هر كس پدر و مادر خويش را دريابد و آمرزيده نشود پس خدا او را از غفران و آمرزش خويش دور سازد، و هر كس نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد و آمرزيده نشود پس خداى عزّ و جلّ او را از رحمت خود دور كند.(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ ترجمه غفارى، ص: 151)
4. آزادى از آتش دوزخ
ماه رمضان را ماه آزادسازى ناميده اند؛ چون خداوند در هر روز و شب، ششصد آزادشده دارد و نيز در آخر ماه، به اندازه آنچه در [روزها و شب هاى] گذشته آزاد كرده است. حسن بن محبوب، از ابو ايّوب، از ابو الورد از امام ابو جعفر عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: و اين ماهى است كه اوّل آن رحمت، و وسطش مغفرت، و پايانش اجابت دعا و آزادى از آتش دوزخ است. (ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 417)
آمد رمضان و عيد با ماست/ قفل آمد و آن كليد با ماست
بربست دهان و ديده بگشاد/ وان نور كه ديده ديد با ماست
آمد رمضان به خدمت دل/ وان كش كه دل آفريد با ماست
در روزه اگر پديد شد رنج/ گنج دل ناپديد با ماست
كرديم ز روزه جان و دل پاك/ هر چند تن پليد با ماست (مولوي)
منابع:
1) مراقبات ماه رمضان، محمدي ري شهري
2) نهج الذكر، ج4، محمدي ري شهري
3) ماه خدا (پژوهشي جامع درباره ماه مبارك رمضان از نگاه قرآن و حديث)، محمدي ري شهري
4) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ترجمه غفارى
5) ترجمه من لا يحضره الفقيه، ج2
6) روضة الواعظين، ترجمه مهدوى دامغانى
7) مركز تحقيقاتي دين و فطرت
- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۰۴:۵۳
- ۸۳ بازديد
- ۰ نظر
دعاي روز جمعه
بنام خداى بخشاينده مهربان
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الاْوَّلِ قَبْلَ الاِْنْشاَّءِ وَ الاِْحْياَّءِ وَ الاْ خِرِ بَعْدَ فَناَّءِ الاْشْياَّءِ
ستايش خاص خداييست كه آغاز هستى پيش از پيدايش و زندگى است و پايان پس از فناء موجودات ،
الْعَليمِ الَّذى لا يَنْسى مَنْ ذَكَرَهُ وَ لا يَنْقُصُ مَنْ شَكَرَهُ وَ لا يَخيبُ
دانايى كه هر كه يادش كند وى را از ياد نبرد و نعمتش را از آنكه سپاس مى دارد نكاهد
مَنْ دَعاهُ وَ لا يَقْطَعُ رَجاَّءَ مَنْ رَجاهُ اَللّهُمَّ اِنّى اُشْهِدُكَ وَ كَفى بِكَ
و نوميد نسازد آنكه او را بخواند و اميد اميدوارش را قطع نكند خدايا من تو را گواه گيرم و گواه بودن تو كافى است
شَهيداً وَ اُشْهِدُ جَميعَ مَلاَّئِكَتِكَ وَ سُكّ انَ سَم و اتِكَ وَ حَمَلَهَ عَرْشِكَ
و گواه گيرم تمام فرشتگان و ساكنين آسمانها و حاملين عرشت
وَ مَنْ بَعَثْتَ مِنْ اَنْبِياَّئِكَ وَرُسُلِكَ وَ اَنْشَاْتَ مِنْ اَصْنافِ خَلْقِكَ اَنّى
و پيمبران و رسولانت را كه برانگيختى و انواع موجودات بى حسابى را كه آفريدى (همه را گواه گيرم )
اَشْهَدُ اَنَّكَ اَنْتَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ وَ لا عَديلَ
كه من گواهى دهم تويى خدايى كه معبودى جز تو نيست و يگانه اى كه شريك و همتا ندارى
وَ لا خُلْفَ لِقَوْلِكَ وَ لا تَبْديلَ وَ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
و خلاف و تغيير و تبديلى در گفتار تو نيست و گواهى دهم كه محمد صلى الله عليه و آله
عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ اَدّى ما حَمَّلْتَهُ اِلَى العِبادِ وَ جاهَدَ فِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ
بنده و رسول تو است كه بدانچه ماءمورش كرده بودى به بندگانت رساند و درباره خداى عزوجل
حَقَّ الْجِهادِ وَ اَنَّهُ بَشَّرَ بِما هُوَ حَقُّ مِنَ الثَّوابِ وَ اَنْذَرَ بِما هُوَ صِدْقٌ
آنطور كه بايد كوشش كرد و بدان پاداش نيكى كه حق و درست بود مژده داد و بدان عقابى كه راست بود
مِنَ الْعِقابِ اَللّهُمَّ ثَبِّتْنى عَلى دينِكَ ما اَحْيَيْتَنى وَ لا تُزِغْ قَلْبى بَعْدَ
بيم داد خدايا تا مرا زنده نگاه دارى بر دين خويش ثابتم گردان و دلم را پس از آنكه
اِذْ هَدَيْتَنى وَ هَبْ لى مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَهً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ صَلِّ عَلى
راهنماييم كرده اى منحرف مساز و به من از نزد خود رحمتى بخشاى كه همانا تويى بخشايشگر درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَعَلى آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنى مِنْ اَتْباعِهِ وَ شيعَتِهِ وَ احْشُرْنى
محمد و بر آلش و مرا از پيروان و شيعيانش قرار ده و در گروه وى محشورم كن
فى زُمْرَتِهِ وَوَفِّقْنى لاِداَّءِ فَرْضِ الْجُمُعاتِ وَ ما اَوْجَبْتَ عَلَىَّ فيه
و موفقم دار براى اداء فرائض جمعه ها و طاعاتى كه در آنها بر من واجب كردى
مِنَ الطّاعاتِ وَقَسَمْتَ لاِهْلِها مِنَ الْعَطاَّءِ فى يَوْمِ الْجَزاَّءِ اِنَّكَ اَنْتَ
و عطاهايى كه در روز جزا به اهل آن (طاعات و جمعه ها) قست كرده اى كه همانا تويى
الْعَزيزُ الْحَكيمُ
- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۰۴:۱۸
- ۱۰۴ بازديد
- ۰ نظر
دعاي روز نهم:
اَللّـهُمَّ اجْعَلْ لى فيهِ نَصيباً مِنْ رَحْمَتِكَ
خدايا قرار ده برايم در اين روز بهره اى از رحمت
الْواسِعَةِ، وَاهْدِنى فيهِ لِبَراهينِكَ السّاطِعَةِ، وَخُذْ بِناصِيَتى اِلى مَرْضاتِكَ
وسيعت و راهنماييم كن در اين ماه بسوى دليلهاى درخشانت و مرا بسوى موجبات خشنودى
الْجامِعَةِ، بِمَحَبَّتِكَ يا اَمَلَ الْمُشْتاقينَ
همه جانبه ات سوق ده به حق محبتت اى آرزوى مشتاقان
- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۰۴:۱۴
- ۸۳ بازديد
- ۰ نظر
داستان جالب:قدر همين شاه را بايد دانست
- مجموعه: داستانهاي خواندني
داستان جالب:قدر همين شاه را بايد دانست
پادشاهي از وزير خود خشمگين شد به همين دليل او را به زندان انداخت.مدتي بعد وضع اقتصاد كشور رو به وخامت گذاشت. بنابراين مردم از پادشاه خود ناراضي شدند و پادشاه هركاري براي جلب رضايت آنها نمود،موفق نمي شد.لذا دستور داد وزير را از زندان بياورند.هنگامي كه وزير در محضر او حاضر شد گفت:مدتي است كه مردم از من روي گردان شده اند،اگر توانستي رضايت آنها را جلب كني من نيز از گناه تو مي گذرم.وزير گفت:...
من دستور شما را اجرا خواهم كرد،فقط از شما مي خواهم تعدادي سرباز به من بدهيد.شاه گفت:نبينم كه از راه اعمال خشونت بر مردم وارد شوي.سرباز براي چه مي خواهي؟ وزير گفت:من هرگز هدف سركوب كردن ندارم.شاه با شنيدن اين حرف تعدادي سرباز به وزيرش داد.شب هنگام وزير به هر كدام از سربازان لباس مبدل دزدان را پوشاند و به هر كدام دستور داد كه به تمام خانه ها بروند و از هر خانه چيزي بدزدند به طوري كه آن چيز نه زياد بي ارزش باشد و نه زياد با ارزش تا به مردم ضرر چنداني وارد نشود و هم چنين كاغذي به آنها داد و گفت در هر مكاني كه دزدي مي كنيد اين كاغذ را قرار دهيد.
روي كاغذ چنين نوشته شده بود:هدف ما تصاحب قصر امپراطوري و حكومت بر مردم است.سربازان نيز مطابق دستور وزير عمل كردند.مردم نيز با خواندن آن كاغذ دور هم جمع شدند.
نفر اول گفت: درست است كه در زمان حكومت پادشاه وقت با وخامت اقتصادي روبه رو شديم،اما هرگز پادشاه به دزدي اموال ما اقدام نمي كند..اين دزدان اكنون كه قدرتي ندارند توانسته اند اموال ما را بدزدند،واي به روزي كه به حاكميت دست يابند.نفر دوم نيز گفت:درست است،قدر اين شاه را بايد دانست و از او حمايت نمود تا از شر اين دزدان مصون بمانيم.و همه حرف هاي يكديگر را تاييد كردند و بنابراين تصميم گرفتند از شاه حمايت كنند
- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۰۱:۰۴
- ۱۳۴ بازديد
- ۰ نظر
كلام شهدا:از زنان و مردان جامعه مي خواهم به حدود الهي و فرامين اسلام و قرآن عمل نمايند.
شهيد محمود اعتصامي
خاطره:روزي هنگام مرخصي به زادگاهم رفتم. پس از مراجعت به پايگاه، خانوادهام را مقابل
منزل پياده كرده، براي انجام كاري، خواستم بيرون از پايگاه بروم؛ ولي ماشين روشن
نشد، مجبور شدم آن را تا مسافت زيادي هُل بدهم و تا مقابل مسجد پايگاه بكشانم. شخصي
از مسجد بيرون آمد و به من سلام كرد. وقتي فهميد ماشين روشن نميشود، گفت: در ماشين
طناب داري؟ پرسيدم: طناب براي چه ميخواهي؟ گفت: ميخواهم ماشين را بكسل كنم. گفتم:
شما كه ماشين نداري... گفت: عيبي ندارد، اگر طناب داري، به من بده. بعد از آنكه
طناب را گرفت، يك سرش را به ماشين و سر ديگرش را به كمر خود بست و ماشين را كشيد.
من از اين جريان ناراحت شدم و خيلي اصرار كردم كه آن كار را نكند؛ ولي نتوانستم
مانع او بشوم. به هر ترتيب تا مسافتي ماشين را كشاند. ناگهان متوجه شدم چند خودروي
سواري و نظامي كنار ما ايستادهاند و همگي به آن شخص ميگويند: «جناب سرهنگ! سلام،
كمك نميخواهيد»؟ وقتي ديدم همه او را سرهنگ خطاب كردند، از خجالت عقب عقب رفته،
داخل جوي آب افتادم. ايشان مرا بيرون آورد و خنده كنان گفت: «چرا داخل جوي آب رفتي؟
ميخواهي شنا كني؟ من با ترس و خجالت گفتم: جناب سرهنگ! ببخشيد، شما را نشناختم!
گفت: به من نگو جناب سرهنگ، من هم آدمي مثل تو هستم. وقتي از ايشان اسمش را پرسيدم،
گفت: برادر كوچك شما، عباس بابايي هستم. تا گفت عباس بابايي، فهميدم فرمانده پايگاه
است. تمام بدنم بخاطر خجالت و شرمندگي توأم با ترس، از عرق خيس شد... شهيد عباس بابايي
منبع : راوي: حميد احمدي، ر.ك: سروهاي سرخ، ص206 ـ204
- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۰۰:۳۷
- ۱۳۷ بازديد
- ۰ نظر
« نخستين زن مسلمان »
حضرت امام حسين (ع):
أنَّ جَدَّتي خَديجَةُ بِنتُ خُوَيلِدٍ أوَّلُ نِساءِ هذِهِ الاُمَّةِ إسلاما؛ امالي صدوق، ص ۲۲۲ ،ح ۲۳۹
مادر بزرگم خديجه دختر خُوَيلِد، نخستين زن مسلمان اين امت است
- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۰۰:۲۹
- ۸۴ بازديد
- ۰ نظر
آيه شماره 35 از سوره مباركه
فرقان
ياور دين
متن آيه :وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسىَ الْكِتَابَ وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَرُونَ وَزِيرًا
ترجمه :و ما به موسي كتاب (آسماني) داديم; و برادرش هارون را ياور او قرار داديم.
تفسير: 1- تا با كتاب آسمانى اُنس نگيريم، حقّ تبليغ به ديگران را نداريم. «آتينا موسى
الكتاب... اذهبا»
2- جانشين انبيا را نيز بايد خداوند تعيين كند. «جعلنا معه
اخاه...»
3- در مسئوليّتهاى بزرگ، به وجود وزير وهمكار نياز است. «جعلنا معه
اخاه هارون وزيرا»
4- در برخى از دورهها، انبيا متعدّد بودند، ولى رهبر يكى
بود. «هارون وزيرا»
- جمعه ۰۵ تیر ۹۴ | ۰۰:۲۳
- ۸۴ بازديد
- ۰ نظر